شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند
زندگی باعاشـقی باشد صفـایشبیشتر هر که عاشق شد خدادارد هوایش بیشتر
دل که بیدلـدارشد دیگـر نـداردآبـرو شهرِ بیعاشق شود درد وبلایش بیشتر
عشق اصلا رزق را چندین برابر میکند سائل عـاشق شود نان ونـوایش بیشتر
کعبۀ سیار یعنی قـلبِ هر کس که بُـوَد آتش عـشق عـلـی وبـچـههایش بیـشتر
بارها اثبات گشته دردهایش کمتر است هر که شد یا مرتضی یا مرتضایش بیشتر
این قبیله هرچه باشی سربه راهت میکنندغم نخور از روسیاهی که نگاهت میکنند هم دراینجا هم قیامت دستگیرت میشوند کن غـلامیعـلی را پادشاهتمیکـنند پای این پرچم بماناینها ثوابخویشرا روز محشر جانشین هر گناهت میکنند هر چه میخواهی طلب کن ازشهنشاه نجفرو نزن برغیرحیدر روسیاهت میکنند
مثل کعبه سینهچاک مرتضی باشی اگر تا قیامت بردوعالم قبلهگاهت میکنند
این در و آن درنزن اصلا ندارد این زمین
تکیه گاهی مطمئنتر از امیرالمؤمنین
ذکر هراعجاز علی وذکر طوفانها علی نقـش سـربند تـمام مـردمـیـدانها علی این که پیغمبر به سجده گفت علی، یعنی فقطمهر تائید است برسبحانَ سبحانها علی
بر هـمه ادیـان بـنازد تا قـیامت دین ما هست وقتی اولین مردمسلـمانهاعلی
مدعیهای خلافـت قـرنها قبل ازشما شد امیـرالمـؤمنـینِ کل دورانهاعـلـی بس بُوَد در مدح و توصیفش همینیک افتخارداشت مثل مصطفی گهواره جنبانها علی
در صحابه کیست با احمد برادر جز علی بود پرچم دست که،درروزخیبرجزعلی
در غلامیات خلاصهمیشود آقاشدن دشمنانت یک به یک محکوم بررسوا شدن تو همان هستیکه ایمان بروجودت داشتنهست شرط لازم عیسی شدن،موسی شدن عقل گم کرده به پیش معجزاتت دست و پاوصف تو بالاتر از در فهم انسان جا شدن
قـل هـوالله احـد با تومـجـسّـم میشـود جز توباشد کار که این قدربیهمتا شدن
آمدی اصلا در این دنیا به عشق فاطمه لایق جـزتونـباشد هـمسرزهـرا شدن
چه مقامی چه مقامی،شد جهان حیران تو
کیستیکه فاطمه جان میکند قربانتو
مـور ناچـیزم پـناهـم ده سـلیـمان نجف بینظیرم کن علی جان مثل ایوان نجف همدم ویران نشینها،یک شبی بد بگذران کـن مـرا آبــاد مـانـنـد بـیـابــان نـجـف
کاش بودم لایق آقا،میشدم همسایهات این جوان را پیرکرده درد هجران نجف نیست این وادی اگر جنت، چرا فرمودهاندروح مومن بعد مردن هست مهمان نجف شوق همسایگیات هم صالح و هم هود را مـثـل نـوح و آدم آورده بـیـابـان نجـف
مؤمنین را شیر میدان میکند این سرزمین
از نجـف آغـاز میگـردد قـیام اربعـین
ای عـلـی عـالـی اعـلا امـیرالمـؤمنـین حضرت حـلال مشکلها امیرالمؤمنین میشود ساعت به ساعت مشکل ما بیشتر سیـدی انـظـر الـیـنـا یا امـیـرالمـؤمنین
ما گـرفـتاریم، ما درمـاندۀ درمـانـدهایم ای پـنـاه بـیکـسی مـا امـیـرالـمـؤمنین راه خانه هیچ،صاحب خانه را گم کردهایم الدخـیل، الغـوث ابـانـا یا امیرالمؤمنین خسته هستیم ازغروب جمعههای بیکسی کن گـره از کار دنـیا وا امیرالـمؤمنین